بشین با هم گوش بدیم!

ساخت وبلاگ

قبل تر ها خیلی بیشتر گوش می دادم

الان گزیده تر و کم تر

آهنگ هایی که خیلی دوست داشتم را دوباره با او گوش می دادم، او می فهمید من چقدر کیف کرده ام که با او شریک شده ام شنیدنشان را...

جاهایی که می مردم از ذوق به چشمانش نگاه می کردم و این یعنی:"نگا چقدر اینجاشو خوب میگه..."

حالا اما خیلی خیلی کم تر حوصله شنیدن دارم

دچار یک جور صدا بیزاری شده ام انگار

مگر چطور آهنگی از فلان خواننده ی خیلی مورد علاقه ام باشم که گوش بدهم... 

چند وقت پیش یکی از دوستانی که می دانم چیز بی خود نمی فرستد برایم آهنگی فرستاد از چاووشی...

باز کردم و ای کاش باز نمی کردم که کشت مرا لحن و حس و متن و.... 

انگار چاووشی دفتر ترانه سرا را گرفته و دارد از روی شعر می خواند، آرام، شمرده اما با نهایت احساس

حسی که به کلمات معنا می دهد... وقتی می گوید"یادم هست"  می فهمم چه یادآوری با جزئیاتی ... چه یاداوری عذاب آوری....

مشکل و دردی هم نداشته باشی گوش که میکنی وارد یک داستان می شوی... با تصویرهای واضح رنگی که او با صدا و لحنش می سازد....

آخ فلانی.... تکه دوم اهنگ که می گوید"هنوزم اون شبای... "

امان از آهش، امان از خلوص احساسش.... 

اهنگ بین دو نیمه را اما اصلا دوست ندارم، حسم را بهم می ریزد، اصلا گاهی کامل رد می کنم و فقط نیمه دوم پر احساسش را گوش می کنم. 

حالا تمام شما او هستید برای من

با تمام ذوق و کیفی که کردم تقدیمتان می کنم.

شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1402 ساعت: 2:10